سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماجراهای صد روز تا عروسیِ یک عروس کنکوری!

سلام.

خوبین؟اوضاع و احوال بر وفق مراده؟

همانا خرید عروسی شیرین ترین خرید عمر آدمه،نصیب همه بشه?...

خرید اصولا وقتی همراه با یه نفر دیگه باشه همراهش بحران یا بهتره بگیم چالش های ریز یا بزرگی رو بوجود میاره خود به خود.

حالا وقتی که همراه چهار پنج تا بزرگتر و کوچیکتر و چند تا سلیقه باشه که واویلا...

بنظر من میشه آدما رو بجز سفر،توی خرید هم خیلی خوب شناخت??خیلی مهمه بدونی چه موقع کوتاه بیای،چه موقع سر حرف و سلیقت بایستی و چه موقع از نظر بقیه استفاده کنی.

هرکدوم اینها اگر بجای خودشون باشن میتونن عروس رو توی دل خانواده همسر بیشتر جا کنن??

خداخیر بده معلمی رو که بهمون گفت "یادتون باشه توی خرید عروسی قناعت رو کلا بزارید کنار"بشدت باهاش موافقم(البته در صورت سنجیدن شرایط طرف مقابل)

#عروس_خانمها قناعت تا قبل عروسی زیاد خوب نیس،جاهای خاص و به موقع 

و البته خریدن چیزی که میخوایم نمیرزه به دلخوری و کدورت

خلاصه از ما گفتن بود?

.............

یکم بریم قبل ازدواج.

چی میشه که آدم حس میکنه وقتی جفت بشه،وقتی از زیر چتر حمایت یه خانواده بره کنار یه نفر دیگه،قدمهاش توی مسیر زندگی محکم تر میشن؟

سن ازدواج بشدت نسبی و متفاوته.هرکسی باید کاملا خودش،سلایقش،اهدافش و خلاصه تمام درونیات و روحیاتشو شناخته باشه تا بتونه سازگار بشه با روحیات شخص دیگه.باید با تمام وجودش به این نتیجه رسیده باشه که تنها با وجود یه شریک برای ادامه ی زندگی میتونه مسیرو ادامه بده??

 

پس هیچ کس نمیتونه سن ازدواج مارو تعیین کنه،جز خود ما.


سلام.

اواخر شهریور 97بود که موضوع خواستگاری مطرح شد...من تازه دو هفته مونده بود که18سالم تمام شه!

اسم خواستگا،سن و مخصوصا شغلش که مطرح شد خندیدم به شوخی گفتم"باشه حتماً!!" و این دقیقا به معنای "عمرا" بود...

همینطور الکی قبول کردم بیان خواستگاری،اصلی ترین دلیلم این بود که اخرای تابستون هست و حوصلم سر رفته...

و کنجکاوی راجع به جریانات خواستگاری.

سر جلسه هم موقع صحبت کردن خیلی حرفام سر لج بود و با هدف دک کردم جناب خواستگار...ولی از کجا میدونستم زیرک تر از این حرفاس؟??

هر چی بیشتر پیش میرفت جریان به همه میگفتم"جوابم نه هست بابا من که نمیخوام ازدواج کنم!"

ولی نمیتونم به خودم دروغ بگم.

از همون لحظه ای که وارد خونه شدن،یه جایی گوشه قلبم میگفت"چه بخوای چه خوای،این وصلت سر میگیره!"

.

 

 

حالا منی که عاشق درس و کتاب بودم و هستم اینجام...سه ماه مونده به کنکور افتادم دنبال خرید عروسی.پوزخند

 

امید چیز خوبیه،نه؟