ماجراهای صد روز تا عروسیِ یک عروس کنکوری!

به نام خدا

سلام؛

حالتون خوبه؟حال دلتون چی؟اوضاع و احوال بر وفق مراده؟

من فاطمه هستم؛18سال و 6ماه و 8روز از عمرم گذشته...

اهل دیار حافظ و سعدی هستم.

دارم با قول بی شاخ و دم کنکور دست و پنجه نرم میکنم??

الان که اولین یادداشتمو اینجا میزارم،110روز تا عروسیم مونده...و من میخوام از ده روز دیگه،باشما صدروز تا عروسیمو در اشتراک بزارم.

میدونم ازدواج توی این سن الان زیاد شده و تقریبا چیز عجیب غریبی نیست...و حتی عروس های کوچتر و با شرایط ویژه تر از من هستن!ولی میخوام اینجا براتون از چالش هایی که برای یه عروس کنکوری که فاصله کنکور و عروسیش 2هفتس بگم...??

خب،فعلا تا اینجا برای مقدمه کافی بود دیگه،نبود؟؟